عنوان
تعداد صفحات: ۵۱
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
هوش سازمانی[۱] به معنای کسب دانش و اطلاعات جامع از همه عواملی که بر سازمان تاثیر میگذارد. منظور از همه عوامل یعنی اطلاعاتی از مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، محیط اقتصادی، محیط فرهنگی، فرایندهای سازمانی (مالی، اداری، حفاظتی، تولیدی، منابع انسانی، بودجه و. . .) که تاثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان میگذارد. هوش سازمانی شما را برای تصمیمگیری در همه عوامل موثر بر سازمان و شرکتها توانمند میسازد. هوش سازمانی عبارت است از ظرفیت یک سازمان برای بسیج کردن تمامی توانایی هوش که در دسترس آن قرار دارد و متمرکز کردن آن توانایی برای دستیابی به ماموریتهای خودشان (آلبرشت[۲]، ۲۰۰۲). هوش سازمانی از نظر آلبرشت دارای مولفههای زیر می باشد:
۱- تفکر استراتژیک: قابلیت ایجاد، استنتاج و بیان هدف یک سازمان.
۲- سرنوشت مشترک: احساس داشتن هدف مشترک بین تمام افراد سازمان برای عمل و تلاش به شکلی هم افزا.
۳- میل به تغییر: سازگاری و تمایل برای تغییر جهت تحقق چشم انداز استراتژیک.
۴- روحیه: روان شناسان سازمانی آن را تلاش دلخواه به عنوان انرژی اعضای سازمان درسطح بالاتر از آنچه که قرار است انجام شود می دانند.
۵- اتحاد و توافق: وجود نظامها و سلسله قوانین مشخص جهت اجرا برای افراد و گروهها.
۶- کاربرد دانش: استفاده موثر از دانش، اطلاعات و دادهها.
۷- فشار عملکرد: هر یک از مجریان باید موضع اجرایی خاص خود را داشته باشند.
واژه های کلیدی: هوش سلزمانی، تاریخچه، دیدگاهها،توانمندسازها، قانون آلبرشت، فرآیند، پیامدها
چکیده ۵
مقدمه ۶
هوش چیست؟ ۸
هوش از منظر دانشمندان مختلف ۱۰
انواع هوش ۱۳
تعریف هوش سازمانی و تاریخچه آن ۱۵
اهمیت هوش سازمانی برای سازمان ۱۷
ویژگیهای هوش سازمانی ۱۹
هوش سازمانی از دیدگاههای مختلف ۲۰
۱- دیدگاه معرفت شناختی ۲۰
۲- دیدگاه ماتسودا ۲۱
۳- دیدگاه هلال ۲۲
۴- دیدگاه مینچ (۱۹۹۶) ۲۳
۵- دیدگاه کرن ۲۳
۶- دیدگاه دیوید پرکینز ۲۵
سه هوشمندی حیاتی در سازمانها ۲۶
۱- هوشمندی کسب و کار ۲۶
۲- هوشمندی استراتژیک ۲۷
۳- هوشمندی پولی ۲۷
تفاوت هوش سازمانی و هوش کسب و کار ۲۸
قانون آلبرشت ۲۸
ابعاد هوش سازمانی از نظر کارل آلبرشت ۲۹
توانمند سازهای کلیدی هوش سازمانی ۳۱
ضرورت توجه به هوش سازمانی در سازمان ۳۳
نقش رهبران در افزایش هوش سازمانی ۳۴
گامهای اساسی استفاده درست از هوش سازمانی ۳۵
بهبود هوش سازمانی ۳۶
پیامدهای هوش سازمانی ۳۷
هوش سازمانی مسیری که باید شرکتها و سازمانها طی کنند ۳۹
چرا هوش سازمانی؟ ۳۹
هوش سازمانی و کاهش هزینهها وافزایش درآمدها در سازمانها ۴۱
فرآیند هوش سازمانی در سازمانها و شرکتها ۴۲
۱- مرحله برنامه ریزی و هدایت ۴۲
۲- مرحله اخذ اطلاعات از پایگاه اطلاعاتی ۴۲
۳- مرحله پردازش اطلا عات ۴۲
۴- مرحله آنالیز و تولید اطلاعات ۴۳
۵- خلاصه و جمع بندی ۴۳
نتیجه گیری ۴۴
منابع ۴۵
ملک زاده، غلام رضا، هوش سازمانی ابزاری قدرتمند در مدیریت شرکتهای دانش محور، ۱۳۸۹، فصلنامه تخصصی پارکها و مراکز رشد، شماره ۲۲٫
ملک زاده، غلامرضا و کاظمی، مصطفی و لگزیان، محمد؛ هوش سازمانی: طراحی مدل سلسله مراتبی برای دانشگاههای دولتی ایران با رویکرد دیماتل، ۱۳۹۲، پژوهشنامه مدیریت تحول، سال پنجم، شماره ۱۰٫
فقیهی، علیرضا، جعفری، پریوش، بررسی هوش سازمانی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و ارائه چارچوب مفهومی مناسب، ۱۳۸۸، فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره ۴٫
فقیهی، علیرضا و موسوی پور، سعید و دره، ایمان؛رابطه بین میزان هوش سازمانی و فرسودگی شغلی، ۱۳۹۰، فصلنامه تازههای روانشناسی صنعتی سازمانی، سال دوم، شماره۷٫
اتکینسون، ریتاال و همکاران؛ زمینه روانشناسی، حسن رفیعی و دیگران، تهران، ارجمند، ۱۳۸۴، چاپ پنجم، جلد دوم
سلاسل، م. ، کامکار، م. ، و گل پرور، م. ، رابطه هوش سازمانی و مولفههای آن با رفتارهای شهروندی سازمانی کارکنان شرکت احیا گستران اسپادان. ۱۳۸۸، مجله دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، ۱۱(۴۰)، ۳۷-۲۶٫
ابزری، مهدی، اعتباریان، اکبر و ستاری قهفرخی، مهدی، هوش سازمانی وجلوگیری از کند ذهنی سازمانی، ۱۳۸۵، ماهنامه مدیریت دانش سازمانی، شماره ۲۲، مهرماه.
قلی پور، آرین، مدیریت رفتار سازمانی، ۱۳۸۵، تهران، انتشارات سمت
گلمن، دانیل، بوتاتزیس، ریچارد، هوش اجتماعی و زیست شناسی رهبری، ترجمه: محمدابراهیم محجوب، مجله گزیده مدیریت، شماره۸۸
هوش سازمانی مفهومی جدید در عرصه ی متون سازمان و مدیریت است. پیشینه ی موضوعی هوش سازمانی به دهه ی ۱۹۹۰ بر می گردد و ریشه های آن را باید در نظریه های مدیریت دانش و یادگیری سازمانی جست و جو کرد ، اما سخن از هوش سازمانی از سال ۱۹۹۲ به طور آشکار و صریح در مقاله ای که ماتسودا با عنوان ” هوش سازمانی ، اهمیت آن به عنوان یک فرایند و فراورده” درکنفرانس بین المللی اقتصاد در توکیو منتشر کرد ، مطرح شده است. در این مقاله ضمن تشریح معنا و مفهوم هوش سازمانی ، فرایند هوش سازمانی را متشکل از پنج عنصر و فراورده ی هوش سازمانی در قالب طراحی شبکه های اطلاعاتی معرفی کرده است.
پس از آن به تدریج این موضوع را صاحبنظران دیگر بررسی کردند و مقالات ، کتاب ها و پژوهش هایی در این زمینه تدوین شده است. گلین ۱در سال ۱۹۹۶ با انتشار مقاله ای ، سه مدل از هوش سازمانی ارائه کرده است . مدل تجمع یا انباشتگی ، مدل سطح تلاقی و مدل توزیعی یا پراکنشی. گلین هوش سازمانی را به سه رده طبقه بندی کرد که عبارت اند از : ۱) تجمع هوش فردی ، ۲) رابطه ی متقابل و درهم تنیدگی هوش فردی ، ۳) هوش سازمانی به عنوان یک نظام بزرگتر. همچنین از نظر گلین هوش سازمانی شامل کارکردهای پرذازش اطلاعات است که امکان سازگاری با تقاضای محیط را فراهم می آورد و وابسته به شروع نوآوری و اجرای آنهاست.
هلال۱(۱۹۹۷) در رابطه با هوش سازمانی چارچوبی ارائه کرده است که در آن به طور منسجم زیر ساخت ها و روش های شناختی هوش سازمانی را نشان داده است. همچنین در این چارچوب یکی دیگر از مولفه های آن یادگیری تک حلقه ای و دو حلقه ای است که به معنای کسب دانش و بهبود و اصلاح روش است. همچنین متذکر می شود که امروزه سازمان ها نظام های یادگیری هوشمندی هستند که از افراد آموزش دیده ای تشکیل شده اند که این افراد از شبکه های اطلاعاتی پیچیده برای سازگاری با دنیای پیچیده استفاده می کنند.
آلبرشت این مفهوم را در سال ۲۰۰۲ در کتاب قدرت اذهان در کار(هوش سازمانی در عمل) بیان نموده است. وی با ۲۵ سال تجربه در زمینه ی مشاوره ی مدیریت و کار در ارتش به عنوان افسر اطلاعات ، مدیریت برنامه ی غیر نظامی ، مدیر بازاریابی یک شرکت فضانوردی … قانونی را تحت عنوان قانون آلبرشت در عرصه ی مسائل سازمان و مدیریت در این کتاب مطرح می کند که نتیجه ی سالها تجربه و پژوهش وی می باشد. قانون آلبرشت می گوید : هنگامی که افراد باهوش در یک سازمان جمع می شوند به سوی کم هوشی جمعی گرایش می یابند . آلبرشت هوش سازمانی را ظرفیت یک سازمان برای بسیج تمامی توانایی هوشی که در دسترس آن قرار دارد و متمرکز کردن آن برای دستیابی به ماموریت هایش تعریف کرده است.
هوش به یقین یکی از پر مشاجره ترین مباحث در روانشناسی است و به دلیل ابهام و پیچیدگی، مطالعات گسترده ای را در قرن اخیر به خود اختصاص داده است. هوش تداعی کننده منزلت پادشاه حیوانات برای انسان است که به مثابه با هوش ترین حیوان از حوزهی علم زیست شناسی و جانور شناسی خارج شده است و علم روان شناسی آن را بررسی میکند. بسیاری از تحقیقات در این رشته بر تعریف هوش و دسته ای دیگر بر سنجش و اندازه گیری آن در سطح فردی متمرکز بوده است (قلی پور، ۱۳۸۵؛۱۴۶).
هوش یک مفهوم مبهم است که در بسیاری از زمینهها سعی در تعریف آن شده است. بیش از دو هزار سال پیش ؛ افلاطون در کتاب « جمهوریت »، هوش را تعیین کننده اصلی جایگاه سیاسی و اجتماعی افراد تعریف کرد. اما مطالعه علمی هوش، از قرن نوزدهم با ایده تفاوتهای فردی در علم ژنتیک و تکامل آغاز شد. روانشناسان معتقدند هیچ شاخه ای از روانشناسی به اندازه مطالعه و ارزیابی هوش در بهزیستی انسان مؤثر نبوده است (اسماعیلی و گودرزی، ۱۳۸۶، ۶).
در مورد مفهوم هوش، روانشناسان به دوگروه تقسیم بندی شدهاند: گروه اول بر این اعتقادند که هوش، از یک استعداد کلی و واحد تشکیل می شود، اما گروه دوم معتقدند انواع مختلف هوش وجود دارد. آنچه تعریف دقیق از هوش را دچار مناقشه می کند آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچ گونه پایه محسوس، عینی و فیزیکی ندارد. هوش، یک برچسب کلی برای گروهی از فرآیندهاست که از رفتارها و پاسخهای آشکار افراد استنباط می شود (گنجی، ۱۳۸۸، ۲۴).
تعریف هوش، از نظر گاردنر، که بر مبنای به رسمیت شناختن اشکال گوناگون هوش میباشد عبارت است از: قابلیت حل مسأله یا تولید (خلق) یک محصول، ساخت چیزی که دست کم در یک فرهنگ ارزشمند تلقی میشود.
[۱] IQ
[۲] Albrecht
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر